رقص با موسیقی زمان

ساخت وبلاگ
سلامیادم می آید اولین باری که به آسمان علاقه مند شدم ۳یا ۴ سالم بودمادرم آدم با حوصله ای بود و همیشه برایم مجله های کودک میخواند و روزی یکی از آن مقاله ها درباره ماه بود و همین یک جمله برای جرقه علاقه من کافی بود انسان ها می توانند به ماه سفر کنندمن هم تصمیم گرفتم یک ماه نورد بشوم که تا ابد نامم به عنوان یک فضانورد در تاریخ ماندگار شود تصمیمم جدی بود زیبا بود هیجان انگیز و قشنگ بود هر شب خودم را در ناسا و در نهایت ماه میدیدم خودم را میدیدم که به فیروز نادری و انوشه انصاری ملحق شدم و روزی قرار هست من هم به فضا بروم هر روز بزرگتر شدم و رویای من هم بزرگتر دیگر وقت انتخاب رشته رسید باید انتخاب میکردم که من هم قرار است یک ماه نورد شوم اما حقیقت غمگین تر از هر چیز دیگری برای من بود اگر کسی میخواهد فضانورد باید پولدار باشد حقیقت این است و ما پول خرید یه خانه هم نداشتیم و رویای من هم به گونه ای بود که اگر برای هر کس حتی پدر من هم تعریف میکردم حکم یک قصه طنز را داشت دیگر کم کم باید تصمیم خودم را میگرفتم شاید ما ادم بزدلی بوده ام اما..... سر انجام من انتخاب خودم را کردم و برای همیشه آرزو هایم را به قبرستان آرزو ها بردم هنوز هم به ماه نگاه میکنم و افسوس میخورم چون به ماه قول دادم و من زیر قول خودم زدم اما این را بدان که تا ابد به یادت خواهم ماند و عاشقانه دوستت خواهم داشت و بهت قول میدهم حتی اگر انسان موفق در حوزه دیگری شوم اما تا ابد غم نبود تو را در سیته خواهم داشت و در این فصل زیبا که درختان ، غنچه ها، پرستو ها، و... به مراد دل خود رسیده اند با تو خداحافظی میکنم انتخابی که کردم از روی درد بود......خداحافظ ناسا خداحافظ ماه و خداحفظ رویای زیبای خودمبهار غم انگیز۱۴۰۲ (W رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 45 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 21:44

در هفته های پایانی هستیم آنقدر پایانی که مدارک پزشکی و شناسایی ام را گذاشته ام داخل کیفم تا اگر قرار بود زودتر از موعد به دنیا بیایی، غافلگیر نشوم و مدارکم همراهم باشد. جایت حسابی تنگ شده و لگد های مه رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 71 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 7:26

دو روز پیش تخت و کمد و دراورت را آوردند پرنسس کوچولوی من.. با بابا فرهاد دوست داشتنی، پرده اتاقت را اندازه کردیم و نصب کردیم. در حالیکه حسابی در حال وول خوردن درون دلم بودی ، تخت را نصب کردیم و همه چی رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 50 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 7:26

وقتی یه مدت می گذرد و نمی نویسی انگار نوشتن برایت سخت میشود. باید از اول و دوباره استارتش را بزنی و هن هن کنان راه بیافتی تا بلکه دوباره دستت و ذهنت برای نوشتن گرم شود. راستش دلم برای آن طفلک بانویی ک رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 53 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 7:26

خیلی وقت است که ننوشته ام

میدانم

کلا کسانی که از قدیم ها من را می شناسند ، به این غیب شدن های ناگهانی ام عادت دارند..

اما این بار این غیب شدن دلایل بسیار بسیار خوبی داشت

دلیلی بزرگ و کااااااااااملا موجه

می آیم و برایتان مفصل می گویم

+++ آن دوستی که فکر می کنی من آنا(نبات) هستم!!! چرا واقعا؟ روی چه حسابی آخر؟ :))) نه به جان جفتمان من آنا نیستم . خیلی هم دلم میخواهد پیدایش کنم ولی همه جا را بسته و رفته... به هر حال زیاد به خودت فشار نیاور . من آنا نیستم ;)

رقص با موسیقی زمان...
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 8:34

راستش را بخواهی نمیدانم باید از کجا برایت شروع کنم و بنویسم؟از روزی که آن دو خط قرمز برایم مثل یه نقاشی زیبا ارزشمند و هیجان انگیز بود؟ یا روزی که در کمال نا باوری و زمانی که انتظارش را نداشتم، صدای قلب کوچکت را شنیدم؟ و تو نمیدانی وقتی یک دختر وارد مرحله مادر بودن میشود، چه برسرش می آید!! پر شده ام از قشنگ ترین و عاشقانه ترین حس های دنیا که هرگز حتی تصورش را هم نمی کردم. همیشه می شنیدم که مادرها بچه هایشان را خیلی دوست دارند. یا اینکه مادر شدن بزرگترین نعمت خداوند است ولی راستش لمسش نکرده بودم. شاید این حرف ها فقط برایم  جملاتی خواندنی بودند. درکش نمی کردم. حتی نمی توانستم تصور بکنم که میتواند این حس انقدر خواستنی و بی نظیر باشد...اولین باری که صدای قلبت را شنیدم بی اختیار اشک ریختم. نمی دانستم این اشک ها از کجا می آیند ولی تنها تصور این که موجودی بی گناه و پاک و فرشته مانند درون من است و من مادرش هستم، حتی می توانست باعث سکته قلبی هم بشود!!! اشک که چیزی نبود. زمانیکه فرهاد صورتم را دید، از آن لبخند های عاشقانه اش تحویلم داد و آرام دم گوشم گفت: "مامان آنیسای دوست داشتنی خودمی" ! و بار دیگر دلم هری ریخت... مامان؟! من؟! هفته ها و هفته ها دستم را روی شکمم می گذاشتم و تصورت می کردم. با اینکه نه حرکاتت را حس می کردم و نه حتی ذره ای شکمم جلو آمده بود ولی من میدانستم که فرشته ای قد کنجد رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 8:34

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه/ دوباره این دل دیوونه واسه ت دلتنگه/ وقت از تو خوندن ستاره ترانه هام/ اسم تو برای من قشنگ ترین آهنگ/ ستاره آی ستاره...پخش شدن ناگهانی این آهنگ تنها چیزی بود که می توانست شبگردی مان را کامل کند! به بهانه خرید یک دفترچه یادداشت بیرون زده ایم و دور دور شبانه در خیابانها رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:22

با حجم عظیمی از ترس و نگرانی و وحشت برای اولین دادگاهمان آماده میشدم. حس می کردم قلب ندارم و وقتی بیشتر دقت می کردم حس می کردم از شدت ضربان بالایی که قفسه سینه ام تحمل می کند این حس مزخرف به من دست داده است. تصور کردن خودمان دو تا بعد از 4 ماه در دادگاه و در مقابل قاضی دست پاچه ام می کردم و دنیایی ا رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:22

این روزها حس های فوق العاده در درونم جریان پیدا کرده است. یک جور خاص و قشنگی از خودم و کارهایم راضی هستم. کتاب می خوانم ، تمرین می کنم، می نویسم. دکور روی میز مطالعه ام را تغییر داده ام و از نویسنده جدیدی که پیدا کرده ام خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را کنید راضی هستم. در خواندن کتاب هایش حتی تلاشی برا رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 46 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:22

از زمانی که وارد این سوییت دوست داشتنی شده ایم ، تراس بزرگش و چشم انداز فوق العاده اش ذهنم را درگیر کرده است. میخواهم بروم بنشینم آنجا و حسابی دریا را تماشا کنم . صدایش را بشنوم و بوی خاک را در ریه هایم پر کنم. زیر کتری را روشن می کنم. استکان ها و قندان را در سینی مسافرتی مان می گذارم.  تا آب جوش بی رقص با موسیقی زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت رقص با موسیقی زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3anniec بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:22